دریادلان من در این خلوت خاموشی خود اگر از یاد تو یادی نکنم میشکنم
| ||||
|
چه سلامي؟!چه نگاهي!وقتي شانه هايت مدت هاست به علامت نميدانم بالاست وانگار حالاحالاها هم خيال پايين امدن ندارد. چه تابستاني؟!وقتي يك عالمه ازبرگها هنوزپايين نيامده بخاطرش خودكشي كردند. چه گرماي وقتي ديگرمه اه من يخ دستانت را حتي تكان هم نميدهد. چه بهاني؟!وقتي تمام بهانه ها راگرفته اي وديگر گرفتنش ازنگرفتنش برايت سخت ترست. چه حرفي؟!وقتي تمام حرف ها را زده, تصميم رفتنت را روي ديوار هر پس كوچه اي نوشتي ومن فقط خواندم. چه سيبي؟!وقتي سرخ رازير سوال كم رنگ ماندن و نماندنت كشتي. چه تولدي؟!وقتي تمام شمع هاي دنيارا زير دين ناز سوسوي چشمانت سوزاندي. چه بخششي؟!وقتي ديگر چيزي, حتي لحظه اي درنگ نيست كه كسي به تو هديه نكرده باشد. چه دوست داشتني؟!وقتي به تعدادحروف دوست داشتن هم دوستم نداري. چه نامه اي؟!وقتي نخوانده تك تكشان را مثل سبزه هاي هفت سين سنتي هايمان به اب روان ميسپاري شايد ان سوي رود نميدانم كجا, كسي باخواندن خطي از ان به زندگي بازگردد. دريغ از يك شب باراني, دريغ از باراني كه يك شب مهتاب بيايد ومحض خاطره صورتي بودن چند دانه شمعداني قلمه زده گلدان معصوم ان خانه دور, اما قشنگ, نخستين حرف نميدانم تورا براي هميشه بدوزد ونه بر اب روان بلكه اين بار به خاك مهربان بسپارد.اين دفعه جوري نوشتم كه نداني خط كيست وان وقت كه تمامش راخواندي يك بارهم كارتو مثل كار ما,از كار گذشته باشد............ كسي كه هرروز بيشتر از ديروز دوستت دارد "گر زازردن من هست غرض مردن من مردم ازار مكش از پي ازردن من"........
نظرات شما عزیزان: |
|||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |